Yendif Video Share - Search
جستجو در اخبار
 
یادداشت / به بهانه ی ۱۵ آذر؛

تلخ بود اما واقعیت داشت...

دوشنبه | ۱۳۹۵/۰۹/۱۵ - ۱۲:۴۷ | کد خبر: CP- ۱۶۶۶ | سرویس: یادداشت
کارپرسحسینی پارسا:
تلفنم زنگ مي خورد ، سيد! يه هواپيما همين الان افتاد! مي شوم مثال مرغي پركنده! تلويزيون را روشن مي كنم! شبكه ي خبر! چندي نمي گذرد ، به نقل از پليس 110 ، دقايقي پيش يك فروند هواپيما حوالي فرودگاه مهر آباد ، شهرك توحيد سقوط كرد. اطلاعات بيشتري در دست نيست!

 حافظه هايي كوتاه مدت! درست است!  انگار همين ديروز بود!  اما بيش از 11 سال از يتيم شدن ، از داغدار شدن و از تنهائي خانواده هائي مي گذرد كه براي اين روزها برنامه ها داشتند...

بيقراري در دل 104 خانواده لانه كرده است!

ساعت سيزده و پنجاه دقيقه

تلفنم زنگ مي خورد ، سيد! يه هواپيما همين الان افتاد! مي شوم مثال مرغي پركنده!  تلويزيون را روشن مي كنم!  شبكه ي خبر! چندي نمي گذرد ، به نقل از پليس 110 ، دقايقي پيش يك فروند هواپيما حوالي فرودگاه مهر آباد ، شهرك توحيد سقوط كرد. اطلاعات بيشتري در دست نيست!

محسن همتي: ساعت حوالي 10 صبح بود كه مهدي زنگ زد ، كجائي مهدي؟ مهرآباد! مگه پرواز نكرديد؟ هواپيما خرابه!

ساعت سيزده و چهل و هفت دقيقه

محسن همتي: محمد زنگ زد ، محسن همين الان جلوي چشم من يه هواپيما شيرجه رفت توي شهرك توحيد! مهدي كجاست؟! هواپيماش چي بود؟ ملخ داشت! مهدي كجاست؟! مهدي چابهاره! تو برو تو شهرك كمك كن!

 خيره شدم به صفحه ي تلويزيون! شبكه خبر! خبري نيست! مجري ظاهر شد ، در پي سقوط يك فروند هواپيما در شهرك توحيد ، نيروهاي امدادي به محل حادثه اعزام شدند! هنوز اطلاعات بيشتري در خصوص سرنشينان هواپيماي مذكور در دست نيست!

 محسن همتي: شده بودم شبيه مرغ سركنده! مي دونستم همون هواپيماست! برگشتم شبكه گفتم به نقل از 110 خبر سقوط رو بريم ، رفتيم! رفتم گروه خبرنگاران ، گفتم حميد رضا ، دو تا گروه بفرست شهرك توحيد ، يه هواپيما سقوط كرده! برگشتم بالا ، به بچه ها گفتم موزيك ويدئو بسازند ، با عكس بچه هاي اعزامي به چابهار ، اگر قرار شد خبر رو بريم! با عكس باشه! بچه هاي مونتاژ ، مبهوت كلام من بودند! برگشتم گروه خبرنگاران ، هنوز گروه نرفته بود! گفتم بچه ها تو اون هواپيما بودن! بچه هاي گروه خبرنگاري گيج شده بودند! محسن چي ميگي؟!

محمد زنگ زد! محسن اينجا جهنمه! بگو آتش نشاني بياد! مردم دارن مي سوزن! محسن مهدي كجاست؟! مهدي چابهاره ، برو كمك كن! محسن مهدي كجاست؟ گفتم مهدي چابهاره! محسن بگو آتش نشاني بياد! اينجا جهمنه ، محسن مهدي كجاست ؟!  گفتم چابهاره! اصلا فكر كن بين همين هاس! برو كمك كن! محسن اينجا جهمنه ،مردم دارن مي سوزن! بگو آتيش نشاني بياد...

زنگ زدم خونه ي پدرم  ببينم چه خبره! بايد كاري مي كردم كه سمت تلويزيون نرن! سلام ، مامان كجاس؟ اينجاس ، محسن اين هواپيما چي بوده كه سقوط كرده؟! مهدي كجاس!؟ مهدي چابهاره ، اونا صبح رفتن! نه مهدي ساعت 10 زنگ زده بود مي گفت هواپيماشون خرابه! پس چرا زنگ مي زنيم موبالش خاموشه؟! مهدي الان چابهاره ، مانور ارتشه! اونجا ميرن تو قرنطينه ، موبايلشون بايد خاموش باشه! من بهش زنگ مي زنم مي گم با خونه تماس بگيره!

 هنوز چشمم از صفحه تلويزيون جدا نشده! مجري دوباره ظاهر مي شود ، اطلاعات جديدي در مورد هواپيماي حادثه ديده! ، هواپيماي مذكور متعلق به نيروي هوايي ارتش بوده كه در حال اعزام نيرو به مانور ولايت در چابهار ، دچار سانحه گرديده است!

 محسن همتي: زنگ زدم به چابهار ، به يكي از بچه هاي ارتش ، فلاني از بچه هاي ما چه خبر؟ ديگه الان بايد برسن! تو راه هستند! گفتم منتظر نباش! بچه ها سقوط كردند! چي مي گي؟! شوخي نكن! شوخي ندارم ، بچه ها سقوط كردند! منتظر نباشيد! چي مي گي؟! بزار من تماس بگيرم! با بيسيم تماس مي گيرد! كسي پاسخ نمي دهد! " ميگم بچه ها سقوط كردند!" منتظر نباشيد! اسامي رو براي من بخون!

مرد ارتشي باورش نمي شود! تلفن را قطع مي كنم! و اينبار مرد ارتشي زنگ مي زند! محسن جواب نمي دن! گفتم كه! منتظر نباشيد ، بچه ها در شهرك توحيد سقوط كردند! مرد ارتشي اسامي را مي خواند! 1- عباس واعظی 2- مجتبی محدث 3- مهدي همتي...

ارتشي براي من مي خواند و من مي نوشتم...

مجري به صفحه ي سيماي شبكه ي خبر برمي گردد ، و بخشي از اسامي جانباختگان ، مشخصات هواپيما و نيت سرنشينان آن را قرائت مي كند!

تلخ بود اما واقعیت داشت...

خانواده ها ي جانباختگان عموما از طريق شبكه ي خبر از عمق فاجعه مطلع مي شوند وچندي نمي گذرد ، رئيس جمهور از جوار خانه ي خدا پيام تسليت صادر مي كند:

بسم الله الرحمن الرحيم

مردم شريف ايران

به محض ورود به شهر مكه مكرمه در جوار كعبه شريف از خبر فاجعه سقوط هواپيما و شهادت جمعي از هموطنان، فرهيختگان، اعضاي جامعه رسانه‌اي و نظاميان مطلع شدم. اين حادثه جانسوز را به محضر بقيه‌الله الاعظم ارواحنا له الفداء، رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه‌اي، خانواده معظم جانباختگان، مردم عزيز و همكاران آنان تسليت مي‌گويم و براي مجروحان حادثه از خداوند منان آرزوي شفاي عاجل دارم . نيروهاي امدادي و اجرايي كشور موظفند براي امداد رساني و نجات جان مجروحان تمامي توان و تلاش خود را به كار گيرند . معاون اجرايي رييس جمهوري به عنوان رييس ستاد پيگيري تبعات حادثه، علت سقوط هواپيما و امداد به حادثه ديدگان را مديريت خواهد كرد و در اسرع وقت هماهنگي لازم را به عمل خواهد آورد.

 تشيـيـعي بـا شـكوه

پيكر مطهر شهداي پرواز سي 130 بر روي دستان هزاران نفر از مردم مهربان ايران زمين تشييع و به خاك سپرده شد.

تلخ بود اما واقعیت داشت...

موجي پرشور از حس همدردي مردم ، آنروز خانواده هاي داغديده را همراهي مي كرد ، مسئولين كشوري و لشگري پا به پاي مردم براي آرامش خاطر بازماندگان آن حادثه ي تلخ مي كوشيدند ، قطعه اي مخصوص اصحاب رسانه طراحي و آماده شد.

 محسن همتي:  ميان قطعه ي 50 و 231 ، مشاجره بود ، قطعه ي 231 از قطعات عادي بهشت زهرا قلمداد مي شد اما قطعه ي 50 به لحاظ ويژگي موقعيت ، شرايط بهتري را براي طراحي هاي آينده مهيا مي كرد ، در آخرين ثانيه ها ، شهيد ايل بيگي بعد از وداع خانواده و همسايه ها و پس از انصراف از دفن در قطعه ي 231 ، در قطعه ي 50 دفن شد و ديگران هم يكي پس از ديگري به آرامگاه ابدي راه يافتند.

آن روز يكي از عجيب ترين روزهاي عمر من بود! من به بهارستان نرفتم و در يافت آباد ماندم براي همراهي با خانواده ي شهيد حسين عرب احمدي ، حسين را آوردند ، مردم از گوشه كنار مي آمدند ، حسين را كفن كرديم ، با همان كفني كه خودش از كربلا خريده بود! اين شهيد بر روي دستان سيل انبوه مردم همچون گلي بر روي جريان جاري آب روان بود ، من فيلمبرداري مي كردم و گه گاهي در ويزور دوربين به تصاويري بر مي خوردم كه نشانه بودن اين شهدا را برايم مسجل تر مي كرد ، آن جوان افغاني را هرگز فراموش نخواهم كرد كه چگونه زار مي زد و به دنبال پيكر شهيد مي دويد! با خودم گفتم: تو ديگر چرا گريه مي كني!؟

 

با عضویت در صفحات کارپرس در شبکه های اجتماعی، ویژه های خودرویی جهان را روی به لحظه موبایل خود دریافت کنید

 عضویت در صفحات اجتماعی ما: آیگپ - بله - تلگرام - اینستاگرام

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر به عنوان مهمان

0 محدودیت حروف
متن شما باید بیشتر از 5 حرف باشد
نظر شما به دست مدیر خواهد رسید
شرایط و قوانین.
  • اولین نظر را شما بدهید
شما اکنون از مطلب: "

تلخ بود اما واقعیت داشت...

" بازدید می کنید
----------------
تمامی حقوق برای " کارپرس" محفوظ وانتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است